دردانه من و بابا حمیددردانه من و بابا حمید، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

دردانه مادر

ماه پسر من

سلام عزیزم خیلی وقته نیومدم واست بنویسم. ببخش دلبندم. خیلی کاراتو یادم رفته اینقدر ننوشتم واست. بابایی خیلی وقته یه کامیون واست خریده. قبل از اینکه راه بیفتی دستتو می گرفتی بهش و اروم اروم هلش می دادی. همونم بهت کمک کرد که بتونی زودتر راه بری. الان اینقدر سریع می رونی که واقعا گاهی میگم الان می خوری به دیوار اما دست فرمونت عالیه همچین میلیمتری فرمون می گیری که من شوکه میشم.  رقصت که عالیه. یه دستت رو می گیری بالا و یه پاتو بلند می کنی. آهنگ که سریع میشه توام لزگی میرقصی. هر از چندی هم هر دو دستت رو میذاری پشت کمرت و میرقصی. قربون اون رقصیدنت.... آرادم عاشق ماه هستی کلا دنبالشی ببینی کجاست. وقتیم پیداش می کنی اینقدر ناز و قشنگ ...
7 شهريور 1395
1